کانال موسیقی های جذاب
درود دوستان. اگر تمایل داشته به کانال من در سایت اینما سر بزنید و از شنیدن موسیقی های دلنشین لذت ببرید.
https://enama.ir/C108508301012021480306
درود دوستان. اگر تمایل داشته به کانال من در سایت اینما سر بزنید و از شنیدن موسیقی های دلنشین لذت ببرید.
https://enama.ir/C108508301012021480306
درود دوستان عزیزم. امیدوارم حالتون خوب باشه و تندرست و پاینده باشید. امروز چند شعر زیبا تقدیمتون میکنم و آرزومندم که لذت ببرید.
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این جام محبت خوردم
تو برو مصلحت خویشتن اندیش که من
ترک جان دادم از این پیش که دل بسپردم
عهد کردیم که جان در سر کار تو کنیم
و گر این عهد به پایان نبرم نامردم
من که روی از همه عالم به وصالت کردم
شرط انصاف نباشد که بمانی فردم
راست خواهی تو مرا شیفته میگردانی
گرد عالم به چنین روز نه من میگردم
خاک نعلین توای دوست نمییارم شد
تا بر آن دامن عصمت ننشیند گردم
روز دیوان جزا دست من و دامن تو
تا بگویی دل سعدی به چه جرم آزردم
سعدی
................
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی که می دانی که زیبایی
من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلس افروزی تو ماه مجلس آرایی
منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم
تویی مهر و منم اختر که می میرم چو می آیی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را
بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند
میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی ها به ترک جان توانایی
رهی معیّری
با سلام خدمت دوستان گرامی و عزیز
بعد از مدت ها اومدم تا دو شعر زیبا از شاعرای خوب کشورمون، در وبلاگ بگذارم؛ امیدوارم مورد پسند واقع بشود.
آنکه خود را نفسی شاد ندیدست منم
وآنکه هرگز به مرادی نرسیدست منم
آنکه صد جور کشیدست زِ هَر خار و خسی
وز سر کوی وفا پا نکشیدست منم
آنکه چون غنچه ی پژمرده در این باغ بسی
بر دلش باد نشاطی نوزیدست منم
عندلیبی که در این باغ ز بیداد گلی
نیست خاری که به پایش نخلیدست منم
آنکه در راه وصال تو دویدست بسی
وآخر کار به جایی نرسیدست منم
"همایون اسفراینی"
....................
همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
" رهی معیری"
سلام خدمت دوستان گلم.ببخشید یه مدت خیلی طولانی نبودم و بابت همین مسئله از شما عذرخواهی می کنم؛ برای اینکه نبود این مدّت رو جبران کنم، چند تا شعر عاشقانه براتون تو این پست قرار می دهم
من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی
دلو جانم به تو مشغول و نظر بر چپ وراست
تا حریفان ندانند که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو بدین نعت و صفت گر خرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
سعدی
....................
مرا خود با تو سری در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست
وجدی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
مبر،ظن کز سرم سودای عشقت
رود تا بر زمینم استخوان هست
اگر پیشم نشینی دل نشانی
وگر غایب شوی در دل نشان هست
سعدی
با عرض سلام خدمت دوستای گلم، امروز دست پر اومدم، امیدوارم از این پست خوشتون بیاد، اگه لطف کنید و نظر بدید خوشحالمون کردید. The power of intention is the power of love and receptivity. It asks nothing of anyone, it judges no one, and it encourages other to be free to be themselves. قدرت مشیّت الهی، نیروی عشق و پذیرش است. از هیچکس کوچکترین چشمداشتی ندارد، دربارهی کسی به قضاوت و داوری نمی پردازد و دیگران را ترغیب می کند همانگونه آزاد باشند که در باطن هستند. At our source, we are formless energy, and in that vibratings spirtitual field of energy, intentions resides. ما در منشأمان انرژی بی شکل هستیم؛ در این انرژی ارتعاشی و معنوی، خواست و ارادهی خدا مستقر است. Remain humble and grateful for all your accomplishments, and khnow that a force greater than your ago is always at work in your life. در قبال دستاوردهایتان، پیوسته فروتن و سپاسگذار باشید و بدانید که نیرویی بزرگتر از منیّت در زندگیتان سرگرم کار است. By staying with the higher energies of optimism, forgiveness, underestanding, reverence for Spirit, creativity, serenity, and bliss, your own purpose – which revolves around serving others and serving God – becomes fulfilled, and as a bonus, you create allies. با ماندن در انرژی های متعالی نظیر خوش بینی، بخشش، تفاهم، احترام به معنویت، خلاقیت، آسودگی خاطر و رستگاری، مقصودتان – که حول خدمت به خدا و دیگران دور می زند – محقّق می شود. پاداش شما دوستان و هم پیمانهایی است که در این مسیر به دست می آورید. The words that represents the seven faces of intention are: Kind, creative, loving, beautiful, expanding, abundant, and receptive. Memorize them to bring yourself into harmony with the power of intention. هفت صفت مشیّت الهی عبارتست از: مهربان، خالق، دوست داشتنی، زیبا، توسعه دهنده، سخاوتمند، پذیرا. برای هماهنگی با نیروی مشیّت الهی، این صفات را به خاطر بسپارید. Whatever you want to accomplish is an existing fact that´s already present in spirit. آنچه را که خواستار به دست آوردنش هستید، حقیقتی است که پیشاپیش در قلمرو روح وجود دارد.
من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی
من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد
خدا گفت : نه
روح تو کامل است، بدن تو موقتی است
من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد
خدا گفت : نه
شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید؛ شکیبائی دادنی نیست، بلکه به دست آوردنی است
من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد
خدا گفت : نه
من به تو برکت می دهم، خوشبختی به خودت بستگی دارد
من از خدا خواستم تا از درد ها آزادم سازد
خدا گفت : نه
درد و رنج، تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه
تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی
من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید
خدا گفت : نه
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همهی آن چیزها لذت ببری
خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی
و در آخر
برای دنیا تو ممکن است فقط یک نفر باشی ولی برای یک نفر، تو ممکن است به اندازهی دنیا ارزش داشته باشی و همچنین داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن که برکت خواهی یافت
This is a nice reading, but short. Enjoy! This is what The Dalai Lama has to say for 2006. All it takes is a few seconds to read and think over.
Take into account that great love and great achievements involve great risk.
When you lose, don’t lose the lesson.
Follow the three R’s:
Respect for self,
Respect for others and
Responsibility for all your actions.
Remember that not getting what you want is sometimes a wonderful stroke of luck.
Learn the rules so you know how to break them properly.
Don’t let a little dispute injure a great relationship.
When you realize you’ve made a mistake, take immediate steps to correct it.
Spend some time alone every day.
Open your arms to change, but don’t let go of your values.
Remember that silence is sometimes the best answer.
Live a good, honorable life. Then when you get older and think back, you’ll be able to enjoy it a second time.
A loving atmosphere in your home is the foundation for your life.
In disagreements with loved ones, deal only with the current situation. Don’t bring up the past.
Share your knowledge. It is a way to achieve immortality.
Be gentle with the earth.
Once a year, go someplace you’ve never been before.
Remember that the best relationship is one in which your love for each other exceeds your need for each other.
Judge your success by what you had to give up in order to get it.
Approach love and cooking with reckless abandon.
ارزشمند ترين وقايع زندگي معمولا ديده نميشوند و يا لمس نميگردند، بلکه در دل حس می شوند.
لطفاً به اين ماجرا كه دوستم برايم روايت كرد توجه كنيد.
او ميگفت كه پس از سالها زندگي مشترک، همسرم از من خواست که با زن ديگري براي شام و سينما بيرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولي مطمئن است که اين زن هم مرا دوست دارد و از بيرون رفتن با من لذت خواهد برد.
زن ديگري که همسرم از من ميخواست که با او بيرون بروم، مادرم بود که 19 سال پيش بيوه شده بود ولي مشغله هاي زندگي و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقي و نامنظم به او سر بزنم.
آن شب به او زنگ زدم تا براي سينما و شام بيرون برويم؛ مادرم با نگراني پرسيد که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادي بود که يک تماس تلفني شبانه و يا يک دعوت غير منتظره را نشانه يک خبر بد مي دانست.
به او گفتم: به نظرم رسيد بسيار دلپذير خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشيم. او پس از کمي تأمل گفت که او نيز از اين ايده لذت خواهد برد.
آن جمعه پس از کار، وقتي براي بردنش مي رفتم کمي عصبي بودم، وقتي رسيدم ديدم که او هم کمي عصبي بود کتش را پوشيده بود و جلوي درب ايستاده بود، موهايش را جمع کرده بود و لباسي را پوشيده بود که در آخرين جشن سالگرد ازدواجش پوشيده بود، با چهره اي روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد.
وقتي سوار ماشين مي شد، گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم براي گردش بيرون ميروم و آنها خيلي تحت تأثير قرار گرفته اند.
ما به رستوراني رفتيم که هر چند لوکس نبود ولي بسيار راحت و دنج بود، دستم را چنان گرفته بود که گوئي همسر رئيس جمهور بود .
پس از اينکه نشستيم به خواندن منوي رستوران مشغول شدم؛ هنگام خواندن از بالاي منو نگاهي به چهره مادرم انداختم و ديدم با لبخندي حاکي از ياد آوري خاطرات گذشته به من نگاه مي كند،
به من گفت يادش مي آيد که وقتي من کوچک بودم و با هم به رستوران مي رفتيم، او بود که منوي رستوران را مي خواند؛ من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو استراحت کني و بگذاري که من اين لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام گپ وگفتي صميمانه داشتيم، هيچ چيز غير عادي بين ما رد و بدل نشد، بلکه صحبتها پيرامون وقايع جاري بود و آنقدر حرف زديم که سينما را از دست داديم.
وقتي او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بيرون خواهد رفت به شرط اينکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم.
وقتي به خانه برگشتم همسرم از من پرسيد که آيا شام بيرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خيلي بيشتر از آنچه که ميتوانستم تصور کنم.
چند روز بعد مادرم در اثر يک حمله قلبي شديد درگذشت و همه چيز بسيار سريعتر از آن واقع شد که بتوانم کاري کنم.
کمي بعد پاکتي حاوي کپي رسيدي از رستوراني که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خورديم به دستم رسيد؛ يادداشتي هم بدين مضمون بدان الصاق شده بود: نميدانم که آيا در آنجا خواهم بود يا نه ولي هزينه را براي 2 نفر پرداخت کرده ام يکي براي تو و يکي براي همسرت و تو هرگز نخواهي فهميد که آن شب براي من چه مفهومي داشته است، دوستت دارم پسرم.
در آن هنگام بود که دريافتم چقدر اهميت دارد که به موقع به عزيزانمان بگوئيم که دوستشان داريم و زماني که شايسته آنهاست به آنها اختصاص دهيم. هيچ چيز در زندگي مهمتر از خدا و خانواده نيست. زماني که شايسته عزيزانتان است به آنها اختصاص دهيد زيرا هرگز نمي توان اين امور را به وقت ديگري واگذار نمود.
از همین اولین روزهای ماه دوم پاییز٬ تصمیم بگیرید که هر روز-شادمانه-جشن بگیرید:
تماشای نقاشی زیبای برگ های رنگارنگ درختان را
لمس قطره های پربرکت باران را
۰۰۰
از همین امروز٫ با خودتان قرار بگذارید روزی نیم ساعت را به قدم زدن در نزدیک ترین پارک به محل زندگیتان٬ بگذرانید. بعد از چند روز متوجه می شوید که چقدر روحیه تان تغییر کرده است.
یادمان باشد که:
*پاییز یک شعر است
یک شعر بی مانند*
سطر بی مانند پاییز
در فصل زیبایی زندگی می کنیم٬ به اندازه سه فصل دیگر زیباست.ویژگی های خودش را دارد:هوای خنک(که رو به سردی می رود)٬ باران های پر برکت٬برگ های رنگ به رنگ و...
از همه ویژگی های فصل پاییز لذت می برم اما شاهد هستم که خیلی از افراد٬ مدام گله وشکایت می کنند:
وای! دوباره پاییز آمد!
پاییز٬ فصل غم وغصه است!
روزهایش خیلی دلگیرند!
امان از سرمای پاییز!
این چه فصلی است دیگر؟! هر روز باران و گل و...
واقعا از شنیدن جمله های این چنینی خیلی تعجب می کنم! مگر می شود به جای شاکر بودن از چنین موهبت زیبایی٬ سه ماه سال را به شکایت و ناراحتی گذراند؟! مگر می شود طراوت ودرخشش این فصل بینظیر را نادیده گرفت؟!
» کانال موسیقی های جذاب ( سه شنبه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۰ )
» اشعار زیبا ( دوشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۰ )
» دو شعر زیبا ( دوشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۸ )
» اشعار عاشقانه ( جمعه یکم آبان ۱۳۹۴ )
» نیروی نامرئی ( دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱ )
» من از خدا خواستم ... ( شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱ )
» Ruls of Life ( سه شنبه نوزدهم دی ۱۳۹۱ )
» مهر مادر ( سه شنبه دوازدهم دی ۱۳۹۱ )
» ( سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۱ )
» ( سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۱ )
» ( پنجشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۱ )
» شعر زیبا و دلنشین ( جمعه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۱ )