دو شعر زیبا
با سلام خدمت دوستان گرامی و عزیز
بعد از مدت ها اومدم تا دو شعر زیبا از شاعرای خوب کشورمون، در وبلاگ بگذارم؛ امیدوارم مورد پسند واقع بشود.
آنکه خود را نفسی شاد ندیدست منم
وآنکه هرگز به مرادی نرسیدست منم
آنکه صد جور کشیدست زِ هَر خار و خسی
وز سر کوی وفا پا نکشیدست منم
آنکه چون غنچه ی پژمرده در این باغ بسی
بر دلش باد نشاطی نوزیدست منم
عندلیبی که در این باغ ز بیداد گلی
نیست خاری که به پایش نخلیدست منم
آنکه در راه وصال تو دویدست بسی
وآخر کار به جایی نرسیدست منم
"همایون اسفراینی"
....................
همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
" رهی معیری"