شعر نو

امروز یک شعر انتخاب کرده ام و برای شما در این پست می گذارم، ان شاءالله که از این شعر لذت ببرید.

 

مرا

تو

بی سببی

نیستی.

به راستی صلت کدام قصیده ای

ای غزل ؟

ستاره باران جواب کدامین سلامی

به آفتاب

از دریچه ی تاریک؟

کلام از نگاه تو شکل می بندد.

خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!

پس پشت مردمکانت

فریاد کدام زندانی است که آزادی را

به لبان برآماسیده ی گل سرخی برتاب می کند ؟

ورنه،

این ستاره بازی

حاشا

چیزی بدهکار آفتاب نیست.

نگاه از صدای تو ایمن می شود.

چه مؤمنانه نام مرا آواز می کنی!

و دلت

کبوتر آشتی است،

در خون تپیده

به بام تلخ.

با این همه

چه بالا

چه بلند

پراز می کنی!

                  احمد شاملو (1380-1304)


نویسنده: فريد

.:: آخرین مطالب ::.

» کانال موسیقی های جذاب ( سه شنبه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۰ )
» اشعار زیبا ( دوشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۰ )
» دو شعر زیبا ( دوشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۸ )
» اشعار عاشقانه ( جمعه یکم آبان ۱۳۹۴ )
» نیروی نامرئی ( دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱ )
» من از خدا خواستم ... ( شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱ )
» Ruls of Life ( سه شنبه نوزدهم دی ۱۳۹۱ )
» مهر مادر ( سه شنبه دوازدهم دی ۱۳۹۱ )
» ( سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۱ )
» ( سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۱ )
» ( پنجشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۱ )
» شعر زیبا و دلنشین ( جمعه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۱ )